محل اقامت


برابر پارسی: آشیان، خانه، زیستگاه، زیستنگاه، کاشانه

معنی انگلیسی:
abode, dwelling, residence

جدول کلمات

نشیمن

مترادف ها

residence (اسم)
سکنی، مقر، عمارت، مقام، محل اقامت، اقامت گاه، سکونت

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

domicile (اسم)
مسکن، مقر، خانه، مقام، محل اقامت، اقامت گاه

residency (اسم)
محل اقامت، اقامت گاه

فارسی به عربی

سکن , مسکن , مقعد

پیشنهاد کاربران

مناخ
متوطن. [ م ُ ت َ وَطْ طَ ] ( ع اِ ) محل اقامت : شهری که مسکن و متوطن ایشان بود در حصار گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 290 ) .
محل اقامت:[اصطلاح حقوق] محلی که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد.

بپرس