محسور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
مجذوب و مسحور شده مجذوب، مسحور، فریفته، مفتون
در حیرت
بهتر است آن را با مسحور : جادوشده اشتباه نگیریم
در مانده
از دست داده، پشیمان، دریغ مانده
شیفته، مات و مبهوت ماندن
شیفته، مات و مبهوت
خیره شدن و حسرتش رو خوردن
خیره مانده به کسی
در حسرت مانده _ کسی که حسرت داشتن چیزی یا کسی را میخورد _ حسرت کِشنده _ حسرت خورنده
مات و مبهوت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)