محزون کردن


معنی انگلیسی:
cloud, deject, depress

مترادف ها

grieve (فعل)
غمگین کردن، اذیت کردن، اندوهگین کردن، غصه دار کردن، محزون کردن، مغموم بودن

فارسی به عربی

احزن

پیشنهاد کاربران

به غم افکندن یافکندن ؛ غمگین کردن :
همی جست جایی که بد یک درم
خداوند او را فکندی به غم.
فردوسی.

بپرس