محروس


مترادف محروس: درامان، محروسه، محفوظ، مصون، حراست شده

متضاد محروس: نامحروس

معنی انگلیسی:
guarded, fortified

لغت نامه دهخدا

محروس. [م َ ] ( ع ص ) حراست شده. نگهبانی و پاسبانی شده. محفوظ. ( ناظم الاطباء ). نگاهداشته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). نگهداشته شده : که چون رسولان را بر مراد بازگردانیده شود با ایشان باید که رسولان آن جانب محروس واقف مضمون گردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 210 ). رسولان آن جانب محروس که در صحبت شما گسیل کنند به درگاه ما رسند و ما را ببینند ما نیز عهد کنیم. ( تاریخ بیهقی ص 211 ). عرصه مملکت از غیر حدثان و فتن آخرزمان معصوم و محروس. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 17 ).
- محروس ماندن ؛ محفوظ و مصون ماندن : از طوارق ایام و حوادث روزگار مصون و محروس مانده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 410 ).

فرهنگ فارسی

حراست شده، حفظ شده، نگاهداری شده
( اسم ) نگاهداشته شده حراست شده : عرص. مملکت از غیر حدثان و فتن آخر زمان معصوم و محروس ... جمع : محروسین .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) نگاه داشته شده ، حراست شده ، حفظ شده .

فرهنگ عمید

حراست شده، حفظ شده، نگه داری شده.

پیشنهاد کاربران

واژه محروس کاملا پارسی است چون در عربی می شود محمی این واژه یعنی محروس صد درصد پارسی است.
حفظ یا نگهداشته شده
ممالک محروسه ایران به معنای تمامی سرزمینهای تحت الحفظ ایران خصوصا پس از پایان مدت قراردادهای قطع نامه تنبیهی

بپرس