محرمت
لغت نامه دهخدا
محرمة. [ م ُ ح َرْ رِ م َ ] ( ع ص ) مؤنث مُحَرِّم. رجوع به محرم شود.
محرمة. [ م ُ ح َرْ رَ م َ ] ( ع ص ) مؤنث مُحَرَّم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مُحَرَّم شود. || ماده شتری که ریاضت وی تمام نشده و به سواری درنیامده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
محرمة. [ م َ رَ م َ / م َ رُ م َ ]( ع اِ ) آنچه شکستن آن روا نباشد. ج ، مَحرمات ، مَحارِم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زن. زوجه. ( ناظم الاطباء ). زن حرم. || ( اِمص ) حرمت. || حرمان و مأیوسی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید