به دست صوفی صوف از محرمات همه
که منهیند برو توبه از مناهی کن.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 100 ).
گاه شد آشکار گه ظاهردر لباس محرمات عبا.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 20 ).
فش عمامه درآمد به احتساب رخوت براند دره بنهی محرمات دگر.
نظام قاری ( دیوان البسه ص 15 ).
از بس الف زخم کشیدم بر سراز سر تا پامحرمات است دلم.
سعید اشرف.
محرمات مکن بر من این محرم رابرنگ ابر سیه بر صفای مه می نوش.
میرنجات.
|| ج ِ مُحَرَّم. رجوع به مُحَرَّم شود.