( مصدر ) کج زدن . یا محرف زدن شمشیر ( تیغ ) . ۱ - کج زدن شمشیر . ۲ - زخم کاری زدن : نگاهی کز تو می پیچد عنانش زند مژگان محرف بر میانش . ( زلالی ) تیغ را محرف بر کتف او نواخت . یا محرف زدن قلم . کج قط زدن قلم را : چشمت به پند نام. ما وا نمیشود تا کی قلم جری و محرف زنیم قط . ( نظیری )