bound (فعل)مجاور بودن، محدود کردن، هم مرز بودن، جهیدن، خیز زدن، محدود ساختنlimit (فعل)محدود کردن، محدود ساختن، منحصر کردنtrammel (فعل)محدود ساختنdelimit (فعل)تعیین کردن، محدود کردن، محدود ساختن، حدود معین کردن، مرزیابیکردنde-escalate (فعل)خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود ساختن، تشنج زدایی کردن