محدد
لغت نامه دهخدا
محدد. [ م ُ ح َدْ دِ ] ( ع ص ) حد چیزی پدیدکننده. ( آنندراج ). کسی که تحدیدمی کند و حد چیزی را معین می نماید. ( ناظم الاطباء ).
- محددالجهات ؛ اطلس فلک. ( ناظم الاطباء ). فلک نهم که کره ارض و افلاک دیگر بدان منتهی شود و آن منتهای جهات است.
فرهنگ فارسی
تحدید گردیده شده
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
محدد. [ م ُ ح َ د دَ ] ( ع ص ) تحدید گردیده شده. ( ناظم الاطباء ) . || تیز کرده شده و تیز نوک دار: محدد الرأس ؛ نوک تیز.
محدد. [ م ُ ح َدْ دِ ] ( ع ص ) حد چیزی پدیدکننده. ( آنندراج ) . کسی که تحدیدمی کند و حد چیزی را معین می نماید. ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
- محددالجهات ؛ اطلس فلک. ( ناظم الاطباء ) . فلک نهم که کره ارض و افلاک دیگر بدان منتهی شود و آن منتهای جهات است.
منبع. لغت نامه دهخدا
محدد. [ م ُ ح َدْ دِ ] ( ع ص ) حد چیزی پدیدکننده. ( آنندراج ) . کسی که تحدیدمی کند و حد چیزی را معین می نماید. ( ناظم الاطباء ) .
... [مشاهده متن کامل]
- محددالجهات ؛ اطلس فلک. ( ناظم الاطباء ) . فلک نهم که کره ارض و افلاک دیگر بدان منتهی شود و آن منتهای جهات است.
منبع. لغت نامه دهخدا
نمایندگان مُحَدِّد در ماده ۸۴ آئین نامه ثبت ۱۳۱۷ یعنی کسایی که حد و مرز املاک و اراضی را برای ثبت سند تعیین می کنند.