محجه

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - میان. راه . ۲ - طریق راه ( راست ) : قدمی از محج. مراد من فراتر ننهاده .
از قرای حوران است

فرهنگ معین

(مَ حَ جِّ ) [ ع . محجة ] (اِ. ) راه ، میانة راه .

فرهنگ عمید

۱. میانۀ راه، وسط راه.
۲. راه راست.

پیشنهاد کاربران

میانه ی راه: ( از محجّه ی عزلت بگردید ) ( نفثة المصدور ص ۱۶ )
محجه در اصل از ماده حج به معنی قصد می باشد و به جاده و راه که مقصود و منظور انسان است ، محجه گفته می شود ، و به دلیل و برهان نیز حجت ، اطلاق می گردد ، زیرا گوینده قصد دارد به وسیله آن مطلب خود را برای دیگران ثابت کند .
راه، راه راست.
واژه ی نزدیک به آن، واژه ی مهجة[مُ جَ] به معنای خونِ قلب و روح.

بپرس