محتوی. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از احتواء. گرداگرد فراگیرنده و از هر سوی به چیزی فرازآینده. ( از منتهی الارب ). فراگیرنده و کسی یا چیزی که فرا می گیرد. فرازآینده بر چیزی. ( ناظم الاطباء ). گرداگرد گیرنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). محیط شونده. ( آنندراج ). || شامل شونده. ( ناظم الاطباء ). دربردارنده. || گردآورنده و جمعکننده. ( منتهی الارب ) : بی ز استعداد بر کانی روی بر یکی حبه نگردی محتوی.
مولوی.
محتوی. [ م ُ ت َ وا ] ( ع ص ) نعت مفعولی از احتواء. محصور و محاط و گرداگرد فروگرفته شده. || در برداشته شده. جمعآمده. گرد شده. - محتوای چیزی ؛ درون و داخل آن. آنچه در آن است.
فرهنگ فارسی
گردفروگیرنده، چیزی که چیزدیگررادربردارد ( اسم ) گرداگرد گیرنده فرا گیرنده حاوی شامل . گرداگرد فرا گیرنده
فرهنگ معین
(مُ تَ ) [ ع . ] (اِفا. ) حاوی ، شامل .
فرهنگ عمید
چیزی که چیز دیگر را دربر دارد، دربرگیرنده.
مترادف ها
content(اسم)
محتوی، مقدار، گنجایش، حجم، مفاد، خوشنودی، فحوا
add-up(اسم)
محتوی
containing(صفت)
محتوی، حاوی، متضمن
including(صفت)
محتوی
فارسی به عربی
محتوی , هاویة
پیشنهاد کاربران
می توان واژه ( درونمایه ) را به دیسه یِ کوتاهترِ ( درمایه ) بکار برد، که در اینصورت، کارواژه یِ همبسته به آن ( درمودَن یا درماییدَن ) می شود. در سوِ مقابل، می توان ( برمایه ) از کارواژه ( بَرمودَن یا برماییدن ) را بکارگرفت. ... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه: دَرموده:محتوایی، محتوایی شده دَرماییدن/درمودن: محتوایی کردن. درمایِش و. . . . ( این واژگان در فلسفه و منطق می توانند به آسانی بکاربسته شوند ) .
گنجانده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: کوریک ( کردی: کوره ک ) درونمایه ( پارسی امروز )