محبض

لغت نامه دهخدا

محبض. [ م ِ ب َ ] ( ع اِ ) چوبی که عسل بدان بیرون کنند و یا زنبوران را بدان رانند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). انگبین کاو. || کمان نداف. ج ، محابض. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آهن حلاج. مشته حلاج. دستیانه حلاج. ( مهذب الاسماء ). مندف.

فرهنگ فارسی

انگبین کاو

پیشنهاد کاربران

بپرس