محاوله


مترادف محاوله: آهنگ، قصد، نگرش، تیزبینی، تیزنگری، حیله گری، حیله کردن، قصد کردن

لغت نامه دهخدا

( محاولة ) محاولة. [ م ُ وَ ل َ ] ( ع مص ) حِوال. قصد کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ). خواستن و جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || چشم انداختن به سوی چیزی و تیز نگریستن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) حیله کردن برای رسیدن بمقصود . ۲ - آهنگ کردن قصد کردن . ۳ - چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن . ۴ - ( اسم ) حیله گری . ۵ - قصد . ۶ - تیزنگری .
قصد کردن چیزی را

فرهنگ معین

(مُ وِ لِ ) [ ع . محاولة ] (مص ل . ) ۱ - تیز نگریستن به سوی چیزی . ۲ - حیله کردن برای به دست آوردن چیزی .

فرهنگ عمید

۱. دسترسی.
۲. (صفت ) به صورت داوطلبانه.

پیشنهاد کاربران

بپرس