( محاولة ) محاولة. [ م ُ وَ ل َ ] ( ع مص ) حِوال. قصد کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ). خواستن و جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || چشم انداختن به سوی چیزی و تیز نگریستن. ( از منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) حیله کردن برای رسیدن بمقصود . ۲ - آهنگ کردن قصد کردن . ۳ - چشم انداختن بچیزی تیز نگریستن . ۴ - ( اسم ) حیله گری . ۵ - قصد . ۶ - تیزنگری . قصد کردن چیزی را
فرهنگ معین
(مُ وِ لِ ) [ ع . محاولة ] (مص ل . ) ۱ - تیز نگریستن به سوی چیزی . ۲ - حیله کردن برای به دست آوردن چیزی .