محال اندیش


مترادف محال اندیش: باطل اندیش، خیال اندیش

متضاد محال اندیش: واقع بین، واقع نگر

لغت نامه دهخدا

محال اندیش. [ م ُ اَ ] ( نف مرکب ) که اندیشه در امور محال کند. که به نابودنیها و ناشدنیها بیندیشد. وهمی و خیالی. ( ناظم الاطباء ). کسی که خیال محال کند :
محال اندیش و خام ابله بود هر کاین سخن گوید
نباید بود مردم را محال اندیش و خام ابله.
فرخی.
هر آفریده که خواهد که بر خلاف این معانی تقریری کند محال اندیش باطل گوی باشد. ( جامع التواریخ رشیدی ).
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
چه هاست در سر این قطره محال اندیش.
حافظ.

فرهنگ فارسی

وهمی خیالی

فرهنگ معین

( ~ . اَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که در امور محال تفکر کند.

فرهنگ عمید

آن که آرزوی محال کند یا در امری محال تفکر کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس