محاقله

لغت نامه دهخدا

( محاقلة ) محاقلة. [ م ُ ق َ ل َ ] ( ع مص ) فروختن کشت سبز دانه نبسته. || فروختن کشت را با خوشه نادروده به گندم. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زراعت کردن بر نصیب معلوم از ثلث و ربع و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گندم در عوض کرایه زمین گرفتن ( و قد نهی عن ذلک ). ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

فروختن کشت سبز دانه نبسته

پیشنهاد کاربران

بپرس