محافل

/mahAfel/

مترادف محافل: محفل ها، مجلس ها، کانون ها، مجمع ها، مجالس، انجمن ها

برابر پارسی: انجمن ها، انجمن ها، نشستگاه ها

لغت نامه دهخدا

محافل. [ م َ ف ِ ] ( ع اِ ) ج ِ محفل [ م َ ف ِ / م َ ف َ ]. ( منتهی الارب ). مجلس ها و انجمن ها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به محفل شود :
وزیری چون یکی والا فرشته
چه در دیوان چه در صدر محافل.
منوچهری.
... هشتم در محافل خاموشی را شعار ساختن. ( کلیله و دمنه ). در محافل دانشمندان نشستی زبان از سخن ببستی. ( گلستان ).

محافل. [ م ُ ف ِ ] ( ع ص ) محافظ حسب. نگاهدارنده حسب. ( از منتهی الارب ). آگاه و خبردار از نسب کسی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع محفل
( اسم ) جمع محفل .
نگاهدارنده حسب

فرهنگ معین

(مَ فِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ محفل .

فرهنگ عمید

= محفل

پیشنهاد کاربران

مجامع
جمع حفله ( ه:ت گرد عربی ) به معنی *جشن ها* - *انجمن ها*
در کل هر جایی که گروهی گرد هم جمع می شوند.

بپرس