محافظه کار
/mohAfezekAr/
مترادف محافظه کار: ارتجاعی، سنت گرا، مرتجع ، محتاط
متضاد محافظه کار: پیشرو، نوگرا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- حزب محافظه کار ؛ حزب پای بند سنن و بقاء وضع موجود.
- || یکی از دو حزب مهم تاریخی در انگلیس و یکی از احزاب سیاسی بزرگ بریتانیا و حزب دست راستی پارلمان انگلستان است وآن در واقع دنباله حزب تُری است که آغازش از اواخر قرن هفدهم میلادی و مقارن پیداشدن حزب ویگ است. اصطلاح محافظه کار بجای تری از 1830 م. رواج گرفت و غرض از تغییر نام آن بود که نشان داده شود که حزب از روش کهنه حزب تری دست بر داشته است معذلک با وجود لایحه اصلاحی 1832، حزب جدید بر طبق سنت حزب قدیم ، حزب مالکان و ارباب زمین و روحانیان بود بعدها در این وضع حزب تغییراتی روی داد، خاصه در حکومت دیزرائلی و از این رهگذر جز دوره ای کوتاه سالها بر سر کار بود و دراین فاصله روزگاری نیز با حزب نیرومند دیگر یعنی حزب کارگر اتئلاف داشت. از جنگ جهانی اول تا سال 1945 نیز این حزب جز چند دوره کوتاه به تنهائی و یا به صورت ائتلافی همواره بر سر کار بود، پس از سال اخیر و شکست خوردن از حزب کارگر سیاست مترقیانه ای پیش گرفت واصول رفاه اجتماعی را پذیرفت و در زمینه امور اقتصادی نیر معتقد به برخی تعدیلات اجتماعی شد. از آن پس نیز چند بار این حزب بر رقیب خود پیروزی داشته و روی کارآمده است. ( از دائرة المعارف فارسی ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آن که طرف دار آداب وسنن گذشته باشد.
۳. (سیاسی ) کسی که پیرو و تٲکیدکنندۀ نظام سیاسی موجود باشد و با هرگونه اصلاحات یا دگرگونی مخالفت کند.
دانشنامه عمومی
محافظه کار (رمان). محافظه کار ( به انگلیسی: The Conservationist ) یک رمان نوشته نادین گوردیمر نویسنده اهل آفریقای جنوبی است که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد و موفق شده است در همان سال به همراه رمان تعطیلات برنده جایزه ادبی من بوکر شود. [ ۱] [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: محافظه کار (رمان)
مترادف ها
محافظه کار
محافظه کار، ادمکند، ادم عقب مانده
محافظه کار، بی عرضه
اوقات تلخ، خفه، بد اخم، محافظه کار، دلتنگ کننده، لجوج
محافظه کار، پیرو سنت قدیم
محافظه کار، مخالف تغییر
محافظه کار، از مد افتاده، کهنه پرست
ارشد، محافظه کار، دارای قدرت در اثر ارشدیت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
عاقبت اندیش، آینده نگر
سنت گرا/ واپس گرا/ مرتجع / محتاط
آیین بان
پایشمند
با درود نوروزی بر همگان از پارسی شیفتگان!
واچ پیشنهادی من اینچنین است: باسپاد ٬ باس در پیوند با باستان و پاد پسوند نگاهدارنده می باشد.
نوشتن این واچ با بهره گیری از دبیره ی اوستایی این چنین است:
... [مشاهده متن کامل]
باسپاد: ( 𐬠𐬁𐬯𐬞𐬁𐬛. ) . با آرزی روزی که این دبیره در گستره ی پارسی زبانان دوباره جان نوینی گرفته و این دبیره ی هنگیردرواگ یابد.
واچ پیشنهادی من اینچنین است: باسپاد ٬ باس در پیوند با باستان و پاد پسوند نگاهدارنده می باشد.
نوشتن این واچ با بهره گیری از دبیره ی اوستایی این چنین است:
... [مشاهده متن کامل]
باسپاد: ( 𐬠𐬁𐬯𐬞𐬁𐬛. ) . با آرزی روزی که این دبیره در گستره ی پارسی زبانان دوباره جان نوینی گرفته و این دبیره ی هنگیردرواگ یابد.
ترسان بین،
ترسنده خو
نگهدارخواه
واپسگرا ( به آرشِ باریک سیاسی آن )
محافظه کار: سنجیده
گذشته گرا، ایستا
خودخواه
به معنی محتاط یا محافظه کار
میانه رو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)