محافظت
/mohAfezat/
مترادف محافظت: احتراس، استحفاظ، پاسبانی، پاسداری، پشتیبانی، حراست، حفاظت، حفظ، صیانت، محارست، نگاهداری، نگهبانی، نگهداری، وقایت
برابر پارسی: نگهداری، نگهبانی، پاسداری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- محافظت کردن ؛ نگاه داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). به عدل و داد و مخالفت نگاهبانی کردن : و محافظت کنند رعیت را به عدل و داد، و مخالفت یکدیگر نکنند. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 148 چ 2 ).
- || پاس داشتن : در دولت بیقیاس ظاهر گنج و لشکر محافظت همی کند. ( گلستان ).
محافظة. [ م ُ ف َ ظَ ] ( ع مص ) پیوسته بودن بر کاری. حفاظ. || باز داشتن از چیزهای ناروا. ( منتهی الارب ). حفاظ. ( منتهی الارب ). || نگاهبانی کردن. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به محافظت شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
دفاع، حمایت، مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات
حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری
مدافعه، پدافند، محافظت، استحکامات
مراقبت، محافظت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ماناندن ، محافظت کردن
ماندن، محافظت شدن
ماناننده ، حافظه
ماندن، محافظت شدن
ماناننده ، حافظه
Protect=محافظت کردن
نگهداری کردن
زِنیدن: محافظت کردن
زِنوَر: حافظ، محافظ
زِنش: محافظت
در فارسی میانه
Zēnēnīdan : محافظت کردن، look after، preserve
Zēnhār : محافظت، protection
Zēn : زره، محافظ، سلاح، weapon، armor
Zēnig : مسلح، armed
Zēndān : زندان، prison
پی رس: فرهنگ پهلوی مکنزی
زِنوَر: حافظ، محافظ
زِنش: محافظت
در فارسی میانه
Zēnēnīdan : محافظت کردن، look after، preserve
Zēnhār : محافظت، protection
Zēn : زره، محافظ، سلاح، weapon، armor
Zēnig : مسلح، armed
Zēndān : زندان، prison
پی رس: فرهنگ پهلوی مکنزی
پوشُبانیدن = protect
پوشُبانِش = protection
{پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفاظت و . . . به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگرفتن. }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
پوشُبانِش = protection
{پوشُبانیدن: پوش ( بن اکنون پوشیدن ) بانیدن. نگهبانی کردن و حفاظت و . . . به وسیله پوشش، پوشاندن، دربرگرفتن. }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
حفظ کردن
مراقبت از خود در برابر ترس های بجا