برآورد / ارزیابی ( در کنار برابر زیبای �رایاندن� اشاره شده در بالا )
مَریافتن/مَریابیدن = to calculate مَریابش، مَریافت = calculation {مَریافتن: مَر ( در پهلوی به معنای شماره، مقدار ) یافتن. رویهمرفته به معنای پیدا کردن مقدار، میزان و . . . } #پیشنهاد_شخصی #پارسی دوست
لحاظ کردن
ارزیابی . براورد کردن . آمار گرفتن . سنجیدن . بررسی
شمردن. . . . . به حساب آوردن. . . . دریافتن. . . .