لغت نامه دهخدا
- دیوان محاسبات ؛ اداره ای که به موجب قانون خاص تشکیلات خاص و شعب متعدد و دادسرا دارد و دادستان و مستشارانی که از جانب مجلس شورای ملی انتخاب می شوند. و تابع وزارت دارائی است و موظف به بررسی حسابهای کل کشور و رسیدگی به حساب و تخلفات ذیحسابان و تهیه و تنظیم لایحه تفریغ بودجه کل کشور است. رجوع به دیوان شود.
فرهنگ فارسی
مترادف ها
حساب، براورد، محاسبه، محاسبات
محاسبه، محاسبات، شمارش، نتیجه شمارش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
محاسبه:هَنداچی٬ اَنگارک٬ آمارِش ( برگرفته از فرهنگ پهلوی ) آساره ٬مارِش ( برگرفته از برهان ) شمارگری.
رَمَن ( جمع ) اش:هنداچی ها٬ انگارکان٬ آمارشان٬ مارگان٬ آسارگان٬ شمارشگری ها
رَمَن ( جمع ) اش:هنداچی ها٬ انگارکان٬ آمارشان٬ مارگان٬ آسارگان٬ شمارشگری ها
Arithmetic هم به معنی محاسبات هست
شمارش کردن - براورد کردن - ارزیابی نمودن ( به روش تک تک یا بصورت جمع )