لغت نامه دهخدا
- محارست کردن ؛ پاس داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : ملک قناعت را محارست کنی . ( گلستان ).
|| گوش داشتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پاسبانی کردن . نگهبانی کردن از جایی . نگاه کردن و مراقبت کردن