محاجه کردن


مترادف محاجه کردن: استدلال کردن، مباحثه کردن، حجت آوردن، جدل کردن، بگومگو کردن، خصومت ورزیدن، دشمنی کردن

معنی انگلیسی:
argue, bicker, contradict, wrangle, hassle, cavil

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - حجت آوردن. ۲ - خصومت کردن .

مترادف ها

reason (فعل)
استدلال کردن، دلیل و برهان اوردن، محاجه کردن، دلیل استدلال کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس