محاجر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
🔹 **واژه:**
**محاجر** * ( اسم – عربی ) *
🔹 **تلفظ:**
/ma. ha. jer/
( مفرد: مَحْجَر )
🔹 **معادل فارسی پیشنهادی:**
**جمع "محجر"**؛ بسته به بافت، معانی متفاوت دارد:
۱. **کاسه چشم ها** / **حدقه ها**
... [مشاهده متن کامل]
۲. **سنگ بری ها** / **معدن های سنگ**
۳. **محل قرنطینه** ( در متون پزشکی یا بهداشتی )
### 🔸 **تعریف ها:**
1. ** ( زیست شناسی و پزشکی ) :**
در متون کلاسیک عربی، *محاجر* جمع *محجر*، به معنای **کاسه چشم ها** یا همان **حدقه های چشم** است. در شعر و ادبیات، این واژه اغلب به عنوان استعاره برای اشک ریختن یا نگاه کردن به کار می رود.
2. ** ( زمین شناسی و صنعت ) :**
در زبان عربی معاصر، *محاجر* به معنای **معدن های سنگ** یا **سنگ بری ها** نیز به کار می رود؛ یعنی مکان هایی که سنگ از آن استخراج می شود.
3. ** ( پزشکی و بهداشت ) :**
*محاجر* گاهی به معنای **قرنطینه ها** یا **محل های نگهداری بیماران واگیردار** نیز آمده است ( مفرد: مَحْجَر = قرنطینه ) .
🔹 **مثال های عربی با ترجمه:**
1. **تدمع المحاجر عند الحزن. **
حدقه های چشم هنگام اندوه اشک می ریزند.
2. **یعمل فی محاجر الرخام منذ سنوات. **
او سال هاست در معدن های سنگ مرمر کار می کند.
3. **تم نقل المرضى إلى المحاجر الصحیة. **
بیماران به قرنطینه های بهداشتی منتقل شدند.
🔹 **مترادف های فرهنگی:**
**حدقه ها** – **کاسه چشم ها** – **معدن های سنگ** – **سنگ بری ها** – **قرنطینه ها**
🔹 **ریشه شناسی:**
از ریشه عربی "حَجَرَ" به معنای "محصور کردن، سنگ"؛
- *محجر* ( مفرد ) : محل یا ظرف
- *محاجر* ( جمع ) : جمع ظرف یا محل
در فارسی، بیشتر در متون تخصصی پزشکی یا زمین شناسی و گاهی در شعر عربی دیده می شود.
🔹 **نکته ی فرهنگی:**
در شعر و ادبیات عرب، "محاجر" معمولاً به عنوان کنایه از چشم یا اشک ریختن به کار می رود ( "اشک از محاجر فرو ریخت" ) . در علوم، بسته به زمینه، معنای تخصصی دارد.
**محاجر** * ( اسم – عربی ) *
🔹 **تلفظ:**
( مفرد: مَحْجَر )
🔹 **معادل فارسی پیشنهادی:**
**جمع "محجر"**؛ بسته به بافت، معانی متفاوت دارد:
۱. **کاسه چشم ها** / **حدقه ها**
... [مشاهده متن کامل]
۲. **سنگ بری ها** / **معدن های سنگ**
۳. **محل قرنطینه** ( در متون پزشکی یا بهداشتی )
### 🔸 **تعریف ها:**
1. ** ( زیست شناسی و پزشکی ) :**
در متون کلاسیک عربی، *محاجر* جمع *محجر*، به معنای **کاسه چشم ها** یا همان **حدقه های چشم** است. در شعر و ادبیات، این واژه اغلب به عنوان استعاره برای اشک ریختن یا نگاه کردن به کار می رود.
2. ** ( زمین شناسی و صنعت ) :**
در زبان عربی معاصر، *محاجر* به معنای **معدن های سنگ** یا **سنگ بری ها** نیز به کار می رود؛ یعنی مکان هایی که سنگ از آن استخراج می شود.
3. ** ( پزشکی و بهداشت ) :**
*محاجر* گاهی به معنای **قرنطینه ها** یا **محل های نگهداری بیماران واگیردار** نیز آمده است ( مفرد: مَحْجَر = قرنطینه ) .
🔹 **مثال های عربی با ترجمه:**
1. **تدمع المحاجر عند الحزن. **
حدقه های چشم هنگام اندوه اشک می ریزند.
2. **یعمل فی محاجر الرخام منذ سنوات. **
او سال هاست در معدن های سنگ مرمر کار می کند.
3. **تم نقل المرضى إلى المحاجر الصحیة. **
بیماران به قرنطینه های بهداشتی منتقل شدند.
🔹 **مترادف های فرهنگی:**
**حدقه ها** – **کاسه چشم ها** – **معدن های سنگ** – **سنگ بری ها** – **قرنطینه ها**
🔹 **ریشه شناسی:**
از ریشه عربی "حَجَرَ" به معنای "محصور کردن، سنگ"؛
- *محجر* ( مفرد ) : محل یا ظرف
- *محاجر* ( جمع ) : جمع ظرف یا محل
در فارسی، بیشتر در متون تخصصی پزشکی یا زمین شناسی و گاهی در شعر عربی دیده می شود.
🔹 **نکته ی فرهنگی:**
در شعر و ادبیات عرب، "محاجر" معمولاً به عنوان کنایه از چشم یا اشک ریختن به کار می رود ( "اشک از محاجر فرو ریخت" ) . در علوم، بسته به زمینه، معنای تخصصی دارد.
باغها
کوچ کننده گان