محابارفتن ؛ ملاحظه شدن. رعایت گردیدن :
می شنودم از علی پوشیده وقتی مرا گفت که از هر چه بوسهل مثال داد از کردار زشت در باب این مرد از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 ) .
می شنودم از علی پوشیده وقتی مرا گفت که از هر چه بوسهل مثال داد از کردار زشت در باب این مرد از ده یکی کرده آمدی و بسیار محابا رفتی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177 ) .