مجون

لغت نامه دهخدا

مجون. [ م ُ ] ( ع مص ) ناباکی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) بی باک گردیدن و شوخ چشم شدن. مَجانَة. مُجن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). بی باکی کردن و شوخی و هزل. ( غیاث ). در قول و فعل بی پروا بودن. ( از اقرب الموارد ). بی باکی. شوخی. هزل. دعابه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): المجون طرف من الجنون. ( یادداشت ایضاً ). || سخت و درشت گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) سخت و درشت گردیدن . ۲ - بی پاک گردیدن . ۳ - ( اسم ) سختی درشتی . ۴ - بی باکی .

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - سختی ، درشتی . ۲ - بی باکی .

فرهنگ عمید

شوخی.

پیشنهاد کاربران

بپرس