مجور

لغت نامه دهخدا

مجور. [ م ُ ج َوْ وَ ] ( ع ص ) بنای سرنگون و منهدم شده و با زمین برابر شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
یوم بیوم الحفض المجور ؛ این مثل را در شماتت به کسی گویند که نکبتی به وی رسیده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

مجور. [ م ُ ج َوْ وِ ] ( ع ص ) بر زمین افکننده کسی را. و رجوع به تجویر شود. || نسبت دهنده به جور. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که بنایی را با زمین برابر می کند و کسی که منهدم می کند و می اندازد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بر زمین افکننده کسی را

پیشنهاد کاربران

بپرس