مجوب
لغت نامه دهخدا
مجوب. [ م ُ ج َوْ وِ ] ( ع ص ) گریبان کننده پیراهن را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که گریبان می سازد برای پیراهن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تجویب شود. || آورنده. || برنده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
مجوب. [ م ُ ج َوْ وَ ] ( ع ص ) جایی که جابجا بر آن باران باریده باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید