مجنح
لغت نامه دهخدا
مجنح. [ م ُ ن ِ] ( ع ص ) میل دهنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). کسی که میل و رغبت می دهد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || میل کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اجناح شود.
مجنح. [ م ُ ج َن ْ ن َ ]( ع ص ) صاحب جناح یعنی صاحب بازو. ( غیاث ) ( آنندراج ).صاحب دو بال. ( ناظم الاطباء ). خداوند پر. صاحب پر : و بباید دانست که این علت کسانی را بیشتر افتد که بر و سینه ایشان تنگ باشد و گردن ایشان دراز باشد و میل سوی پیش داردو حلقوم بیرون داشته بود و کتفهای ایشان از گوشت برهنه بود و بسوی پشت بیرون آمده بود چون بال مرغان و پیشینگان این کس را مجنح خوانده اند یعنی صاحب پر. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ( در اصطلاح عروض ) هربیت یا مصراعی از بیت که کلمه اول و آخر آن مقلوب از یکدیگر باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید