مجمعه

/majma~e/

معنی انگلیسی:
(copper) tray

لغت نامه دهخدا

( مجمعة ) مجمعة. [ م َ م َ ع َ / م ُ م ِ ع َ ] ( ع ص ) فلاة مجمعة؛ بیابان که در وی مردم گرد آیند و پریشان نشوند از خوف گم شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م ُ م َ ع َ ] ( ع ص ) خطبه بی خلل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خطبه ای که در وی خلل نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( ع اِ ) زمین بی آب و گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بیابان بی آب و گیاه. ( ناظم الاطباء ). || ریگ توده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || محل ملاقات. ( ناظم الاطباء ). مجلس اجتماع. ( اقرب الموارد ).

مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل و منه یوم المجمعة. ( منتهی الارب ). جایگاهی است در وادی نخله. ( از معجم البلدان ).
مجمعه. [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. ( ناظم الاطباء ). طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند.سینی بزرگ. مجموعه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

زمینی که مردم در آن جمع شوند، بیابان بی آب وعلف، درفارسی سینی بزرگی راگویندکه ظرفهای غذارادر آن می گذارند، مجموعه هم گویند
( اسم ) ۱ - زمینی که محل اجتماع مردمان باشد . ۲ - بیابان بی آب و علف . ۳ - سینی بزرگی که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند مجموعه .
موضعی در بلاد هذیل

فرهنگ معین

(مَ مِ عَ یا عِ ) [ ع . مجمعة ] (اِ. ) سینی بزرگ مسی .

فرهنگ عمید

سینی بزرگی که ظرف های غذا را در آن می گذارند.

پیشنهاد کاربران

مَجمَعه:پیشیاره مسین. سینی مسی.
نمونه: چیدن پیاله ها. . . وفراهم آوردن ظرف وجاگا و مجمعه؛ بزرگترین مجمعه تا بتواندگوسفند راسته را درخود بگنجاند. ( کلیدر. ج۸ص۲۲۰۵ ) محمدجعفر نقوی
مجمعه . [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. ( ناظم الاطباء ) . طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند. سینی بزرگ . مجموعه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
مجمعه
منابع• https://www.google.com/search?q=مجمعه&client=firefox-b-d&source=lnms&tbm=isch&sa=X&ved=2ahUKEwi9rdm-oaf4AhVQzqQKHaHcCbkQ_AUoAXoECAEQAw&biw=1280&bih=623&dpr=1#imgrc=hkIt4dXVFgJpdM

بپرس