لغت نامه دهخدا
مجمعة. [ م ُ م َ ع َ ] ( ع ص ) خطبه بی خلل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خطبه ای که در وی خلل نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( ع اِ ) زمین بی آب و گیاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بیابان بی آب و گیاه. ( ناظم الاطباء ). || ریگ توده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || محل ملاقات. ( ناظم الاطباء ). مجلس اجتماع. ( اقرب الموارد ).
مجمعة. [ م َ م َ ع َ ] ( اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل و منه یوم المجمعة. ( منتهی الارب ). جایگاهی است در وادی نخله. ( از معجم البلدان ).
مجمعه. [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. ( ناظم الاطباء ). طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند.سینی بزرگ. مجموعه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - زمینی که محل اجتماع مردمان باشد . ۲ - بیابان بی آب و علف . ۳ - سینی بزرگی که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند مجموعه .
موضعی در بلاد هذیل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
مَجمَعه:پیشیاره مسین. سینی مسی.
نمونه: چیدن پیاله ها. . . وفراهم آوردن ظرف وجاگا و مجمعه؛ بزرگترین مجمعه تا بتواندگوسفند راسته را درخود بگنجاند. ( کلیدر. ج۸ص۲۲۰۵ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: چیدن پیاله ها. . . وفراهم آوردن ظرف وجاگا و مجمعه؛ بزرگترین مجمعه تا بتواندگوسفند راسته را درخود بگنجاند. ( کلیدر. ج۸ص۲۲۰۵ ) محمدجعفر نقوی
مجمعه . [ م َ م َ ع َ / ع ِ ] ( از ع ، اِ ) طبق پهن و گرد مسین که در آن ظروف غذاخوری گذارند. ( ناظم الاطباء ) . طبق مسین بزرگ که ظروف غذا در آن نهند و حمل کنند. سینی بزرگ . مجموعه . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .