مجلوب

لغت نامه دهخدا

مجلوب. [ م َ ] ( ع ص ) عبد مجلوب ، غلامی که به شهر بگردانند برای فروختن. ( ناظم الاطباء ). بنده ای که از شهری به شهری برند برای فروختن. جلیب. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

جلب شده، کشیده شده.

پیشنهاد کاربران

واکشیده
🇮🇷 همتای پارسی: واکِشیده 🇮🇷
جلب شده توسط جالب
جلب شخص ثالث وقتی روی می دهد که در جریان رسیدگی به دعوا طرفین یا یکی از آنها، شخص ثالثی را به آن دعوا بخوانند تا او در دعوا داخل شود. بر خلاف وارد ثالث، در جلب ثالث، طرفین علاقمند به حضور وی در دعوا می باشند. طرفی که ثالث را جلب می نماید، جالب و ثالثی که جلب می شود مجلوب ثالث خوانده می شود.

بپرس