مجلجل

لغت نامه دهخدا

مجلجل. [ م ُ ج َ ج َ ] ( ع ص ) رجل مجلجل ؛ مرد بسیار ظریف بی عیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شتر بسیار توانا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

مجلجل. [ م ُ ج َ ج ِ ] ( ع ص ) مهتر. || قوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آن که آوازش دور رود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بسیارگوی دلاور دفعکننده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دلیر دفع کننده زبان آور. ( از اقرب الموارد ). || عدد کثیر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عدد بسیار از دشمن. ( ناظم الاطباء ). || سحاب مجلجل ؛ ابر با تندر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ابر با رعد همراه با باران. ( از اقرب الموارد ) .

پیشنهاد کاربران

مجلجل: ( در زبان عربی ) ابر با رعد؛ ( لغتنامه دهخدا )

بپرس