مجفف

لغت نامه دهخدا

مجفف.[ م ُ ج َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) خشک کننده. ( آنندراج ) ( غیاث ).خشکاننده و هر چیز که بخشکاند. ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح پزشکی ) دوایی که رطوبات را از بین می برد. ( از کتاب دوم قانون ص 150 ). دارویی که بر اثر محلل بودنش رطوبات زیان آور بدن را زایل سازد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه افناء رطوبات یا تقلیل آن کند مانند سندروس. ( تحفه حکیم مؤمن ). دوایی که رطوبات را براندازد . مقابل مُرَطِّب. ( ج ، مجففات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مجفف. [ م ُ ج َف ْ ف َ ] ( ع ص ) خشک کرده شده و قدید. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خشک کننده . ۲ - دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود مانند سندروس .
خشک کننده

فرهنگ معین

(مُ جَ فَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) خشک کرده شده .
(مُ جَ فِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - خشک کننده . ۲ - دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود.

پیشنهاد کاربران

دوایی که موجب از بین رفتن رطوبات یا تقلیل آن شود مانند سندروس .
و نمک

بپرس