تا گل خیری بود چو روی معصفر
تا تن سنبل بود چو زلف مجعد.
منوچهری.
|| حیس مجعد؛ حیس سطبر و بسته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع ِ ] ( ع ص ) مرغول کننده موی را. ( آنندراج ). آن که مرغول می کندموی را. ( ناظم الاطباء ). آن که موی را پیچیده کند.