مجع
لغت نامه دهخدا
مجع. [ م َ ] ( ع مص ) نادان گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خرمای خشک را با شیر خوردن یا خرماخوردن و بر آن شیر نوشیدن. مجعة. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بی باکی کردن. مجاعة. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید