مجسم کردن
مترادف مجسم کردن: درنظر آوردن، تجسم بخشیدن، درذهن مصور کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خلاصه کردن، متمرکز کردن، مجسم کردن، صورت خارجی به چیزی دادن
نوشتن، مجسم کردن
حساب کردن، شمردن، کشیدن، مجسم کردن، تصویر کردن
نمایش دادن، مجسم کردن، شرح دادن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
مجسم کردن، خوب شرح دادن، مجسمساختن
نقاشی کردن، مجسم کردن، با عکس نشان دادن، روشن ساختن
در برداشتن، مجسم کردن، متضمن بودن، جسم دادن
مجسم کردن، توصیف کردن، تصویر کشیدن
نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن
مجسم کردن، صورت خارجی دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید