مجرور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - کشیده شده . ۲ - کسره داده شده . ۳ - هر یک از سازهای آرشه ای .
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] کشیده شده.
پیشنهاد کاربران
مجرور. [ م َ ] ( ع ص ) کشیده شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || کلمه ای که کسره دارد. ( آنندراج ) . جر داده شده و دارای جر. ( ناظم الاطباء ) . اسمی که جر دارد. جرپذیرفته. جریافته. مقابل جار. علی فی البیت ، فی جار است والبیت مجرور: کل مضاف الیه مجرور. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و رجوع به جر و ماده بعد شود. || ( اِ ) ( اصطلاح موسیقی ) هر یک از سازهای آرشه ای. ( فرهنگ فارسی معین ) .
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
یک کلمه عربی است.
مَجْرور : هر اسمی ( مثال: ضمیری ) که قبل از آن حرف جرّ آمده باشد.
مثل: إلَیــه - - ) ه ضمیر پیوسته است.
توجه: ضمایر اسم هستند.
حروف جرّ مثل: ( فی ـ بِـ ـ إلی ـ مِن ـ لِـ ـ عَلَی ـ
عَن ـ کَـ )
مَجْرور : هر اسمی ( مثال: ضمیری ) که قبل از آن حرف جرّ آمده باشد.
مثل: إلَیــه - - ) ه ضمیر پیوسته است.
توجه: ضمایر اسم هستند.
حروف جرّ مثل: ( فی ـ بِـ ـ إلی ـ مِن ـ لِـ ـ عَلَی ـ
عَن ـ کَـ )