مجذوذ

لغت نامه دهخدا

مجذوذ. [ م َ ] ( ع ص ) بریده و مقطوع. ( آنندراج ). بریده شده و قطع شده. ( ناظم الاطباء ).
- عطاء غیرمجذوذ ؛ عطیة دائمی غیر مقطوع. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : و اما الذین سعدوا ففی الجنة خالدین فیها مادامت السموات و الارض الا ماشاء ربک عطاء غیر مجذوذ. ( قرآن 108/11 ).
|| شتاب شده. || شکسته. || از بیخ برکنده. || پاره کرده. ( ناظم الاطباء ) ( از جانسون ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَجْذُوذٍ: قطع شده
ریشه کلمه:
جذذ (۲ بار)

شکستن و پراکنده کردن. بریدن. بتهایشان را قطعه قطعه کرد مگر بزرگ آنها را جذاذ به معنی مجذوذ است . عطا غیر مقطوع و دائمی.

پیشنهاد کاربران

بپرس