مجدالدوله دیلمی
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
مَجدُّالدولۀ دیلمی ( ـ۴۲۰ق)
(نام اصلی: ابوطالب رستم) آخرین امیر (حک: ۳۸۷ـ۴۲۰ق) ایرانی سلسلۀ آل بویه ، پسر فخرالدین دیلمی. پس از فوت پدرش، به دلیل کمی سنش ، ادارۀ امور ری را مادرش سیده خاتون به نیابت برعهده داشت . چون مجدالدوله به سن بلوغ رسید و در کارها به مداخله پرداخت ، مادرش از او رنجید و به کردستان رفت . بدر ابن حسنویه ، ری را از مجدالدوله برای مادرش باز گرفت ، اما سیده دیگر بار او را به تخت نشاند و خود با قدرت و کفایت به حکومت پرداخت. پس از وفات سیده خاتون ، مجدالدوله نتوانست مملکت را حفظ کند. بعد از تسخیر ری محمود غزنوی ، وی را به غزنین فرستاد و حکومت آل بویه ری برچیده شد.
(نام اصلی: ابوطالب رستم) آخرین امیر (حک: ۳۸۷ـ۴۲۰ق) ایرانی سلسلۀ آل بویه ، پسر فخرالدین دیلمی. پس از فوت پدرش، به دلیل کمی سنش ، ادارۀ امور ری را مادرش سیده خاتون به نیابت برعهده داشت . چون مجدالدوله به سن بلوغ رسید و در کارها به مداخله پرداخت ، مادرش از او رنجید و به کردستان رفت . بدر ابن حسنویه ، ری را از مجدالدوله برای مادرش باز گرفت ، اما سیده دیگر بار او را به تخت نشاند و خود با قدرت و کفایت به حکومت پرداخت. پس از وفات سیده خاتون ، مجدالدوله نتوانست مملکت را حفظ کند. بعد از تسخیر ری محمود غزنوی ، وی را به غزنین فرستاد و حکومت آل بویه ری برچیده شد.
wikijoo: مجدالدوله_دیلمی_(_ـ۴۲۰ق)
پیشنهاد کاربران
رستم دیلمی ملقب به مجدالدوله و مُکَنّیٰ به ابوطالب پسر بزرگ فخرالدوله دیلمی و همچنین برادر بزرگ تر شمس الدوله دیلمی بود. پس از مرگ پدر در شعبان ۳۸۷ قمری، توسط خلیفهٔ بغداد، مجدالدوله و کهف المله لقب یافت. به سبب اینکه هنوز در سنین خردسالی به سر می برد، ادارهٔ امور و نیابت سلطنت به ملکهٔ فخرالدوله واگذار شد. نام مادر وی شیرین دخت اسپهبد رستم طبری بود و سیده خاتون خوانده می شد. خاندان مادر وی نیز از فرمانروایان محلی طبرستان به شمار می آمدند.
... [مشاهده متن کامل]
مجدالدوله دیلمی در هنگام خردسالی به امارت نشست و اوقات خود را بیشتر در مطالعه و تفریح به سر می برد و امارت و حاکم واقعی تمامی قلمرو او و برادرش شمس الدوله دیلمی در حقیقت به دست ملکه سیده خاتون بود و سیده خاتون در سلطنت با فرزندانش شریک قدرت و نایب السلطنه آنان بود، با این حال مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سال های کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد. ملکه هم به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمس الدوله را به جای او نشاند. چندی بعد با وساطت امامزاده سلطان محمد شریف او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمس الدوله را به همدان فرستاد. حکومت مجدالدوله تا هنگامیکه ملکه مادر زنده بود محفوظ ماند بعد از مرگ مادر در سال ۴۱۰ قمری مجدالدوله با تحریک و توطئهٔ امراء مواجه شد.
محمود غزنوی از سال ها اندیشهٔ تسخیر ری را داشت یک بار، در مدتی که ملکه سیده خاتون زمام کارها را در دست داشت با نامه و پیام از وی درخواست تا در ری خطبه و سکه به نام سلطان کند اما جواب سنجیدهٔ وی او را ازین درخواست خویش منفعل کرد و از اندیشهٔ درگیری با پیرزنی که شکست از او مایهٔ رسوایی بود و پیروزی بر او هم چنان که خود وی در جواب سلطان خاطر نشان کرده بود، افتخاری نداشت، منصرف کرد. اما بعدها که مجدالدوله خود حکومت ری را به دست داشت وقتی از دفع توطئه امراء عاجز ماند از سلطان محمود یاری خواست. سپاه محمود این بار به بهانهٔ اعانت به وی به ری آمد، مجدالدوله را دستگیر نمود و به هندوستان تبعید کرد و به حکومت آل بویه در ری خاتمه داد.

... [مشاهده متن کامل]
مجدالدوله دیلمی در هنگام خردسالی به امارت نشست و اوقات خود را بیشتر در مطالعه و تفریح به سر می برد و امارت و حاکم واقعی تمامی قلمرو او و برادرش شمس الدوله دیلمی در حقیقت به دست ملکه سیده خاتون بود و سیده خاتون در سلطنت با فرزندانش شریک قدرت و نایب السلطنه آنان بود، با این حال مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سال های کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد. ملکه هم به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمس الدوله را به جای او نشاند. چندی بعد با وساطت امامزاده سلطان محمد شریف او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمس الدوله را به همدان فرستاد. حکومت مجدالدوله تا هنگامیکه ملکه مادر زنده بود محفوظ ماند بعد از مرگ مادر در سال ۴۱۰ قمری مجدالدوله با تحریک و توطئهٔ امراء مواجه شد.
محمود غزنوی از سال ها اندیشهٔ تسخیر ری را داشت یک بار، در مدتی که ملکه سیده خاتون زمام کارها را در دست داشت با نامه و پیام از وی درخواست تا در ری خطبه و سکه به نام سلطان کند اما جواب سنجیدهٔ وی او را ازین درخواست خویش منفعل کرد و از اندیشهٔ درگیری با پیرزنی که شکست از او مایهٔ رسوایی بود و پیروزی بر او هم چنان که خود وی در جواب سلطان خاطر نشان کرده بود، افتخاری نداشت، منصرف کرد. اما بعدها که مجدالدوله خود حکومت ری را به دست داشت وقتی از دفع توطئه امراء عاجز ماند از سلطان محمود یاری خواست. سپاه محمود این بار به بهانهٔ اعانت به وی به ری آمد، مجدالدوله را دستگیر نمود و به هندوستان تبعید کرد و به حکومت آل بویه در ری خاتمه داد.
