مجدالدوله

/majdeddowle/

لغت نامه دهخدا

مجدالدوله. [ م َ دُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ ] ( اِخ ) ابوطالب رستم چهارمین از دیالمه ری و همدان و اصفهان ( 387-420 ) هَ. ق. سلطان محمود غزنوی او را خلع کرد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). فخرالدوله به سال 387 در قلعه طبرک شهر ری وفات یافت و چون پسر وی ابوطالب رستم بیش از چهار سال نداشت سیده خاتون مادرش زمام امور را به دست گرفت و او را با لقب مجدالدوله نامزد امارت ری و جانشینی پدر کرد. سال جلوس مجدالدوله یعنی 387 همان سالی است که محمود غزنوی نیز به جای پدر خود به امارت غزنه رسید و سال بعد آن مقارن ایامی است که از یک طرف محمود به عنوان سپهسالاری اردوی سامانیان بر خراسان استیلا یافته و از طرفی دیگر متحد او قابوس وشمگیر عمال مجدالدوله را از گرگان رانده است. به این ترتیب مجدالدوله در همان اوان جلوس بین دو حریف قوی پنجه مثل محمود غزنوی و قابوس زیاری محصور شد اما مادام که سیده خاتون بر کارها مسلط بود و اداره امور به رأی و تدبیر او می گذشت نه قابوس و پسرش فلک المعالی در مخالفت با مجدالدوله کاری از پیش بردند و نه سلطان محمود در ری طمع کرد. مجدالدوله تا سال 420 در ری امارت داشت. در اواخر این مدت چون سیده خاتون فوت کرد اوضاع دربار مجدالدوله مختل شد و محمود غزنوی به ری آمد و مجدالدوله را دستگیر کرد و به غزنین فرستاد و به این ترتیب دیالمه ری در سال 420 به دست محمود غزنوی انقراض یافت. ( از تاریخ مفصل ایران ، تألیف عباس اقبال صص 181- 183 ). و رجوع به همین مأخذ و کامل ابن اثیر ج 9 و تاریخ گزیده چ لندن صص 426-429و مجمل التواریخ والقصص ص 397، 398، 403، 404 شود.

فرهنگ فارسی

ابوطالب رستم چهاریم از یالمه ری

پیشنهاد کاربران

بپرس