مجتعل

لغت نامه دهخدا

مجتعل. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) گیرنده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || کننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سازنده و پردازنده و کننده. ( ناظم الاطباء ). || قراردهنده و نهنده چیزی را به روی چیزی دیگر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نصب کننده. || مقررکننده. || ابتدأکننده و شروع کننده. || مالک و متصرف. ( ناظم الاطباء ).

مجتعل. [ م ُ ت َ ع َ ] ( ع ص ) پرداخته شده و کرده شده و انجام داده شده. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران