مجانی

/majjAni/

مترادف مجانی: رایگان، مجان، مفت، بلاعوض

برابر پارسی: رایگان، مفت

معنی انگلیسی:
gratuitous, free, buckshee, complementary, complimentary, gratis, gratuitously, unpaid

لغت نامه دهخدا

مجانی. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مَجنی ̍. ( اقرب الموارد ). ج ِ مجنی [ م َ نا ] : مجانی الادب. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مجنی شود. || سودها و منفعتها و حاصلها. ( ناظم الاطباء ).

مجانی. [ م َج ْ جا ] ( ص نسبی ) بلاعوض و مفت و رایگان و بی مزد و اجرت. ( ناظم الاطباء ). مفتی. برایگان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || قسمی از شاگردان دارالفنون طهران به زمان ناصرالدین شاه که چاشت ( ناهار ) آنها را در مدرسه می دادند. برایگان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

۱ - رایگانی . ۲ - رایگان مفت .

فرهنگ معین

(مَ جّ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) رایگان ، مفت .

فرهنگ عمید

رایگان.

دانشنامه عمومی

مجانی ( به صربی: Međani ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در پریژپولجه واقع شده است. [ ۱] مجانی ۸۰ نفر جمعیت دارد.
عکس مجانی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

رایگان

مترادف ها

free (صفت)
مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، حق انتخاب، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی

gratis (صفت)
ازاد، رایگان، مجانی، مفت

free of charge (صفت)
مجانی، مفت

honorary (صفت)
مجانی، افتخاری

فارسی به عربی

ختم , فخری , مجانی

پیشنهاد کاربران

برابرهایِ پارسیِ واژۀِ عربیِ *مَجّانی* این دو اَستَند:
۱. رایِگان
۲. مُفتی - مُفتَکی - مُفت
بی زرخرید ؛ میسرشده بدون خریدن. ( ناظم الاطباء ) . ، بیزر. [ ب َ زَ ] ( ع اِ ) کدنگ گازران. ج ، بَیازِر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . گزلک. میجنة. کدنگ. کودینه. چوب جامه کوب. ( یادداشت مؤلف ) ( زمخشری ) . کدین گازر. ( از مهذب الاسماء ) . و رجوع به دزی ج 1 ص 133 شود.
مفت . . . زب. .
بی مزد و منت
مفتکی
واژه ی مجانی در اصل یک واژه ی فارسی است که تغییر یافته ی واژه مگانی ِ فارسی است . واژه ی فارسی " مگانی" بعد از وارد شدن به زبان عربی به شکل مجانی در آمده است این واژه از ریشه ی اوستایی maga به معنای عطا به دست آمده که با واژه ودایی magham به معنای هدیه و واژه سنسکریت मघ magha به معنای انعام همریشه است. قسمتی از آن را در واژه ی ارمغان که ارمگان به معنی" هدیه ای که از سفر آورده اند" می بینیم .
...
[مشاهده متن کامل]


زب، رایگان، مجان، مفت، بلاعوض

مجانی
واژه ایرانی مگانی=رایگان ( مگ=بخشش آن ی ) که عرب آنرا مجانی مینویسد از ریشه اوستایی maga - به معنای عطا offering به دست آمده که با واژه ودایی magham به معنای هدیه gift و واژه سنسکریت मघ magha به معنای انعام bountyهمریشه است.
free

بپرس