مجانس
لغت نامه دهخدا
a =OAOA1 نیز بین طولهای شکل a1 چون p1 با طول ن____ظ-ی-رش در شکل a چون p رابطه a =Pp1 بوجود آید. متجانس. ( فرهنگ فارسی مع-ی__ن ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - آنکه یا آنچه از جنس دیگری و همانند او باشد هم جنس : همچنان که اندرز چیزیست نه مجانس او اندر طبع . یا مجانس بودن . از جنس دیگری و همانند او بودن : سبب خشکی این فلزات بیشتر آنست که بجوهری که آنرا مجانس نباشد آمیخته گردند . متجانس .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
در پارسی " همگن " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.