مجان. [ م َج ْ جا ] ( ع ص ) رایگان. ( دهار ). رایگان و گویند اخذه مجاناً؛ ای بلابدل. ( منتهی الارب ). مفت و هرزه و رایگان. ( غیاث ) ( آنندراج ). آنچه بلاعوض باشد یا بخشش چیزی بدون بها. ( از اقرب الموارد ) :
مرد میراثی چه داند قدر مال
رستمی جان کند، مجان یافت زال.
مولوی.
|| آب بسیار و فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بسیار و بسنده از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).مجان. [ م ُج ْ جا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ماجن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به ماجن شود.