مجالست
/mojAlesat/
مترادف مجالست: آمیزش، مخالطت، معاشرت، همدمی، هم نشینی، معاشرت کردن، هم نشینی کردن، هم نشین بودن، معاشر بودن
برابر پارسی: همنشینی، همدمی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- مجالست داشتن ؛ همنشین شدن. همنشینی کردن. همنشینی داشتن : کیست که... با زنان مجالست دارد ومفتون نگردد. ( کلیله و دمنه ).
مجالسة. [ م ُ ل َ س َ ] ( ع مص ) همنشینی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مجالست شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. همنشینی.
پیشنهاد کاربران
معنی مجالست آمیزش، معاشر بودن، همنشینی کردن و. . .
برابر پارسی همنشینی وهمدمی
برابر پارسی همنشینی وهمدمی