تو نیکو روش باش تا بد سگال
به نقص تو گفتن نیابد مجال.
( گلستان ).
مجال سخن تا نیابی مگوی چو میدان نبینی نگه دار گوی.
سعدی.
فراق دوست چنان سخت نیست بر دل من که دشمنان که به فرصت بیافتند مجال.
سعدی.
علی الخصوص که سعدی مجال مدح تو یافت حقیقتی است که ذکرش مع الزمان ماند.
سعدی.
افتاده در زبان خلایق حدیث من با توبه یک حدیث مجالی نیافته.
سعدی.
من نمی یابم مجال ای دوستان گرچه او دارد جمالی بس جمیل.
حافظ.