ستم از کسی است بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم.
سعدی.
در آن حدیقه که بلبل مجال نطق نداردتو شوخ دیده مگس بین که بر گرفته طنین را.
سعدی.
خرماروز وصالی و خوشا درد دلی که به معشوق توان گفت و مجالش دارند.
سعدی.
|| میدان داشتن : بن فولاد همچنین در ایام آل بویه مجال عظیم داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 384 ).
غم دل با تو نگویم که بجز باد صبا
کس ندانم که در این کوی مجالی دارد.
سعدی.