لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) گرسنگی : این سخن پایان ندارد آن فقیر از مجاعت شد زبون و تن اسیر . ( مثنوی ) ۲ - یاسال مجاعت . سال قحط و گرانی ارزاق .
ابن مراره حنفی
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] خشک سالی، قحطی.
پیشنهاد کاربران
قحطی سال ۱۲۵۰ شمسی که به دلیل خشکسالی و ۳ سال کم بارانی رخ داد و بنا به تخمین حدود یک دهم جمعیت ایران از گرسنگی مردند و آن سال معروف شد به سال مَجاعه یعنی سال گرسنگی.