مجارات
لغت نامه دهخدا
مجاراة. [ م ُ ] ( ع مص ) با کسی رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). با هم رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مناظره کردن در سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).
- مجاراة الخصم ؛ عبارت است از اینکه هنگام مجادله و مناظره برای آنکه مخاطب را الزام کنند به پاره ای از مقدمات تمهیدیه وی تسلیم گردند وآن را قبول کرده سپس رشته سخن را از نو پیوند داده و در صدد الزام او برآیند مانند قول باری تعالی در کلام مجید: ان انتم الا بشر مثلنا تریدون ان تصدونا عما کان یعبد آباؤنا قأتونا بسلطان مبین ( قرآن 10/14 ). قالت لهم رسلهم ان نحن الابشرمثلکم ( قرآن 11/14 ). اعتراف و تسلیم است از جانب پیمبران به اینکه هر یک مانند افراد ملت خود از جنس بشر هستند و گویا سلب رسالت از خود کردند و حال آنکه مراد این نیست بلکه در مقام مجارات خصم بر آمده اند تا او را ملزم کنند و مثل این است که می گویند دعوی شما را در اینکه ما هم ازجنس بشر هستیم قبول داریم ولی این امر منافی آن نخواهد بود که خداوند بر ما منت نهاده ، و ما را برای رسالت برگزیند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
|| باکسی چیزی واراندن. ( تاج المصادر بیهقی ). چیزی را راندن. ( آنندراج ). || دفع الوقت نمودن. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. با یکدیگر برابری کردن.
۳. با یکدیگر سخن گفتن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید