( مجاحشة ) مجاحشة. [ م ُح َ ش َ ] ( ع مص ) یکدیگر را خراشیدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). زحمت دادن و دفع کردن کسی را و کوشش نمودن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). ستیزه کردن با کسی و رزم نمودن و دفع کردن و راندن او را از نزد خود. ( از ناظم الاطباء ). راندن کسی را از خود و از دیگری و مجاحسة لغتی در آن است. ( از اقرب الموارد ). جِحاش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).