( مجاجة ) مجاجة. [ م ُج َ ] ( ع اِ ) خدوی انداخته. مجاج. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). خیو. آب دهن که بیرون افکنند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مجاج ومجاجات شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنچه از دهن بیرون ریزند . ۲ - عصار. شئ جمع : مجاجات .
فرهنگ معین
(مُ جَ یا جِ ) [ ع . مجاجة ] ۱ - (اِ. ) آن چه از دهان بیرون ریزند. ۲ - عصارة شی ء.